۱۱/۱۵/۱۳۸۲

امروز يه سوتي خفن دادم . ميدونيد كه خدمت من عيد تموم ميشه و تا عيد چون كلي مرخصي نرفته دارم فقط چهارشنبه و پنج شنبه ها ميرم پادگان . امروز صبح ساعت 6 منتظر سرويس پادگان بودم . به ساعت كه نگاه كردم ديدم 10 دقيقه اي وقت دارم . تصميم گرفتم اول صبحي به قول مسيحا ميزان ماچ ماچ و لاو لاو خون ساشا رو ببرم بالا. گفتم يه SMS بزنم . شروع كردم به تايپ كردن و از تمام 160 كاراكتر هم استفاده كردم . (بي جنبه!) كلي قربون صدقه و اينها!! بعد از نوشتن داشتم دونه دونه اسامي رو رد ميكردم تا به شماره ساشا برسم . يه دونه قبل از شماره ساشا اشتباهي پيامو فرستادم . واسه كي؟ واسه پسر همسايه كه كلي هم باهاش رو در بايستي دارم. حالا شما مجسم كنيد قيافه طرفو كه ساعت 6 صبح موبايلش بيب بيب كنه و يه پيام سرشار از ماچ ماچ ببينه! حالا بايد تا دو سه روز و شايدم يه هفته جلوي چشاش آفتابي نشم . ميترسم ازم درخواست نا مشروع بكنه . بابا بخدا من پسر پاكي هستم !!!!!

هیچ نظری موجود نیست: