۱۲/۲۶/۱۳۸۲

همون سگ بريتانيا شما را بس

قبل از خوندن اين مطلب بدونين كه من نه خوشم مياد به كسي توهين كنم و نه قصد اين كار را دارم .

درسته چند ماهي بيشتر نيست كه اين وبلاگ رو مينويسم و احتمالا زياد هم عمر نكنه (چون بازم احتمالا !! بعد از عيد واسه كار برم جايي كه به اينترنت دسترسي نداشته باشم. ) ولي به يه چيزايي عادت كرده ام . اينكه هر روز بايد به خاتون و حودر سر بزنم و علاوه بر مطالبشون ، كامنتاشون رو هم بخونم. براي هر دو شون هم احترام زيادي قائلم. واسه اولي به عنوان يه دوست خوب و واسه دومي به عنوان كسي كه وقتي ايران بود خيلي بهتر مينوشت! ولي ديروز خيلي از مقاله "اروپا اروپا" ي حودر جا خوردم . نميدونم شايد تفكرات شرقيه كه باعث ميشه ماها وقتي يه جايي ، چيزي ميبينيم كه توش يه جوري سر سپردگي به جاي ديگري غير از اين مملكت هست بهمون بر بخوره. درسته شايد خيليها از نظام حاكم ايران خوششون نياد. شايد اين نظام خيليها رو (مثلا حودر) اذيت كرده و من چون خارج گود هستم و بلايي سرم نيومده عليه او جبهه ميگيرم. ولي به نظر من اين رسمش نبود. ميشد اين مطلبو يه جور ديگه نوشت. نه اينكه :
شک ندارم که برای آدمی مثل من، سگ بريتانيا به کانادا می‌ارزد.
حدس ميزنم حودر موقع رفتن به كانادا اين جمله را هم گفته بوده:
شک ندارم که برای آدمی مثل من، سگ كانادا به ايران می‌ارزد.



هیچ نظری موجود نیست: