۱/۱۶/۱۳۸۳

واسه من سال 83 از ديروز شروع شد.
راستش با اون وضعيت قبل از عيد و مشكلاتي كه اواخر سال براي گرفتن كارت پايان خدمت داشتم كل عيد فكرم مشغول گرفتن كارت و از اون مهمتر شروع كارم بود. ديروز بالاخره كارت پايان خدمت را گرفتم. هر كي گوشت قربوني ميخواد آدرس بده براش بفرستم (ضمنا بگيد كجاي گوسفندرو ميخواهيد!!!!). امروز هم بايد برم در مورد كارم بطور جدي صحبت كنم. خيلي استرس دارم...

يادتونه گفتم آدم سال نو را هر جوري شروع كنه تا آخرش همونجوريه؟ ما هم موقع سال تحويل مشهد بوديم . وقتي برگشتيم سه چهار روزي نمونده بوديم كه واسه سيزده بدر دعوت شديم ويلاي پسرخالم تو چالوس. صبح دوازدهم راه افتاديم كه يه وقت از دعوتش پشيمون نشه!! تو جاده آنقدر برف ميومد كه هر لحظه احتمال ميداديم پليس راه ما رو برگردونه. خيلي هم تصادف ديديم. ماشين ها دوتا دوتا ، سه تا سه تا ، همديگه رو بغل كرده بودن و رفته بودن تو شكم هم! يه جا هم تقريبا بيست تا ماشين با هم تصادف كرده بودن. خدا رو شكر بخير گذشت و سالم رسيديم. فقط حدس بزنيد چند نفر بوديم؟ 51 نفر !! كلي خاله و دختر خاله و پسر خاله دور و برمون بود!!! سيزده بدر ما هم تو شمال "در" شد. البته تقريبا زير بارون! فقط يه چيزي واسم عجيب بود و اينكه صبح پانزدهم كه برگشتيم تهران، جاده چالوس خيلي خلوت بود. البته ما تا مرزن آباد را از جاده كلاردشت اومديم. تا مرزن آباد تو جاده فقط خودمون بوديم. از اونجا تا تهران هم خيلي خلوت بود. نمرديم و يه بار جاده چالوس را بدون شلوغي ديديم!

يه لينك به قسمت دوستان اضافه كردم بنام داستانهاي رايگان فارسي. يه سر بزنيد . كلي كتاب اونجا هست.

هیچ نظری موجود نیست: