۲/۱۰/۱۳۸۳

آيا ميدانيد؟

:: ميدانيد چرا ناپلئون هميشه از كمر بند قرمز استفاده ميكرده و اين كه حكمت كمربند ناپلئون چيست ، اين سوال براي خيليها پيش آمده و جواب آن فقط يك جمله است : از كمربند قرمز استفاده ميكرده تا از افتادن شلوارش جلوگيري كند !
:: چرا روي آدرس اينترنت به جاي يك دبيليو، سه تا دبيليو مي‌گذارند؟ چون كار از محكم‌كاري عيب نمي‌كنه!
:: چطور مي‌شود چهارنفر زير يك چتر به‌ايستند و خيس نشوند؟ وقتي هوا آفتابي باشد اين كار را انجام دهند!
:: اگر سر پرگار گيج برود چه مي‌كشد؟ بيضي!
:: چرا لك‌لك موقع خواب يك پايش را بالا مي‌گيرد؟ چون اگر هر دو را بگيرد، مي‌افتد!
:: چرا دود از دودكش بالا مي‌رود؟ چون ظاهرا چاره ديگري ندارد!
:: شجاع‌ترين مرد جهان كيست؟ امام جمعه قزوين!
:: فرق باطری با مادرزن چيست؟ باطری اقلا يک قطب مثبت داره ولی مادرزن هيچ چيز مثبتی نداره!
:: اختراعی که برای جبران اشتباهات بشر درست شده چيست؟ طلاق !
:: چه طوري زير دريايی بعضيها رو غرق مي‌کنن؟ يه غواص ميره در می‌زنه!
:: ناف يعني چه؟ ناف نمره صفري است كه طبيعت به شكم بي‌هنر داده است!
:: خط وسط قرص براي چيه؟ براي اينكه اگه با آب نرفت پايين با پيچ‌گوشتي بره!
:: اگه يه نقطه آبي روي ديوار ديديد كه حركت مي‌كند چيست؟ مورچه‌اي است كه شلوارلي پوشيده!
:: بعضيها را چگونه براي هميشه مي‌شود سر كار گذاشت؟ در دو روي يك كاغذ مي‌نويسم: «لطفاً بچرخانيد!»
:: چرا بعضيها هميشه 18تايي به سينما مي‌روند؟ براي اينكه براي زير 18 ممنوع بود!
:: چرا بعضيها با دو دستشان دست مي‌دهند؟ چون فرق دست راست و چپشونو بلد نيستند!
:: چرا فيل از «سوراخ سوزن» رد نمي‌شه؟ براي اينكه ته دمش «گره» داره!

۲/۰۶/۱۳۸۳

بخدا من آف لاينم

يادتونه يه مطلب نوشته بودم در مورد اينكه چرا وبلاگ دخترا پر بيننده تره! الان همه نظرهامو پس ميگيرم. اون موقع هر چي نوشته بودم از شكم سيري بود. تنها دليلش اينه كه پسرا اينقدر خسته ميشن كه ديگه حال و حوصله نوشتن ندارن بخاطر همين نمينويسن ! الان وقتي از شركت ميام خونه از خستگي واقعا نميدونم چي تو اين وبلاگ بريزم!؟ (يكي نيست بگه خوب نريز! حالا آسمون كه به زمين نمياد! ) هفته پيش ساشا رفت خونشون و من يه هفته اي نفس راحت كشيدم از دست اين دختر! البته طوفان نوح جمعه برگشت! جمعه و شنبه عصر كاملا در اختيارشون بودم! امروز اومدم بنويسم و اين مطلب من كاملا با مطلب قبلي فرق داره
اومدم دل دوستا رو بدست بيارم:

:: راستش بخاطر كارم ديگه كمتر تو اينترنتم . و اين باعث ميشه به خيليهايي كه هميشه سر ميزنم ، نتونم سر بزنم. ضمن اينكه اين نشانگر ياهو مثل اينكه منو هميشه online نشون ميده. ديروز هم يه غريبه طفلكي كه براي اولين بار اومده بود وبلاگم و ديده بود نشانگر ياهو فعاله و ميخواسته با من chat كنه و من بيخبر اون موقع پاساژ ميلاد دربدر دنبال كفش واسه ساشا بودم و روحم از موضوع خبر نداشت و اون بيچاره هم كلي از دست من شاكي شده بود! آقا بخدا ما اگه online باشيم دست رد به سينه هيچكي نميزنيم. (البته اگه خانوم باشه خوشحال ميشيم دست بزنيم!!! بي ادب!) .
:: امروز يه وبلاگي پيدا كردم كه بدلم نشست. راستش نه اينكه عجيب غريب باشه. خيلي هم ساده ولي زيبا بود. ميدونيد چرا خوشم اومد. من هميشه گفتم آدم وبلاگشو واسه دل خودش مينويسه. ولي به نظر من وبلاگ بدون قسمت نظرخواهي هيچي نيست. واسه اينكه ما مينويسيم تا ببينيم ديگران حتي در مورد كارهاي روزمره ما چه نظري دارند؟ (درسته كه الان خيليها فقط ميخوان نظر بدن و اصلا نميدونن مطلب چي بوده. فقط يه چيزي مينويسن و ميرن. نميدونم شايد اينجوري ميخوان واسه خودشون خواننده پيدا كنن. ولي خدا شاهده من connect كه ميشم وبلاگايي كه ميخونمو save ميكنم و ميخونم و بعد واسشون كامنت ميزارم. واسه بعضياشون فقط يه :) ميزارم فقط واسه اينكه بدونن يادشون هستم و مطلبشونو خوندم. چون به نظرم بهتره آدم چيزي ننويسه تا چرت و پرت بنويسه. چه مطلب داخل پرانتز طولانيي شد!) يادمه اوايل كه مينوشتم و كسي واسم كامنت نميگذاشت دلم ميشكست! (نه كه الان زياد تحولمون ميگيرن! ). جالبه تو اين وبلاگ تا اين اواخر كسي نظر نميداده و ببينين چه با ذوق و شوق مطالبشو نوشته!
:: همين وبلاگي كه گفتم، منو به فكر يه موضوع ديگه انداخت. من واسه اينكه بفهم نويسنده وبلاگ كيه و چي كاره است ازاول تا آخر وبلاگشو خوندم! (البته نفسم بريد!) بهتر نيست همه واسه وبلاگمون يه صفحه درست كنيم بنام "من كيم؟" و توش يه توضيحي در مورد خودمون بنويسيم تا خواننده جديدي كه مياد اينقدر گيج نخوره؟
:: خاتون دوساله شد. ديگه داره تاتي تاتي ميكنه!

بايد واسه آخر هفته يه مقاله آماده كنم تا تو سمينار ناظرين كارگاههاي عمران ارائه بشه. يكي نيست بگه بزار استخدام بشي بعد خودتو واسشون لوس كن! ضمنا علاوه بر كار زميني وظيفه ترجمه يه دفترچه راهنماي دوربين نقشه برداري Total station هم گردنم افتاد.جناب رئيس ميفرمايند كه ترجمه شركت فروشنده خوب نبوده چون مترجمش با اصطلاحات فني آشنايي نداشته!

يكي دوتا لينك دارم ببينيد:
اين حيووناي قاطي پاتي !
كاريكاتور خاتمي!

اومدم كه بنويسم گفتم دو خط بيشتر نميشه!!!

۲/۰۱/۱۳۸۳

*&^؟@!!!!!!!!!!!()()()()()()

اصلا حوصله نوشتن ندارم. يعني راستشو بگم نميدونم چي بنويسم. يجايي تو يه وبلاگي نطر داده بودم كه الان تمام شرايط لازم و كافي رو واسه خودكشي دارم! البته نه اينكه از زندگي سير شده باشم . زده بسرم خودكشي كنم اونم محض خنده! يعني راستش ميخوام يه تحولي ايجاد بشه. اصلا يه كار متفاوت !

اصلا گير بدم ؟ هر كي نميترسه بياد جلو! گير بدم ؟ فقط اينو بدونين من زبونم مثل نيش مار ميمونه ها ! اصلا هميشه دوستاي من از همين شاكي هستن! تقصير خودم نيست. نه تقصير خودمه!
خوب گير ميدم:
بريد ببينين سوسك سفيد واسه مطلب قبلي من چه كامنتي گذاشته؟ اگر ازش چيزي فهميدين خبرم كنين! اصلا بريد وبلاگش. اگر چيزي از نوشته هاي اين دختر شيرازي دم كنكوري فهميديد خبرم كنيد! اصلا اگر از اسم وبلاگش چيزي فهميديد خبرم كنيد. با آدرس سوسك مهربون با نام سوسك سفيد. حالا بياييد يه سوسك ريزه ميزه بندازيد جلوش فكر كنم سه تا سكته 75 درصدي بكنه!(اين اوليش)
حالا نوبت خانوم خانوماست. جبران خليل جبران ! لائوتزو-تائوت چينگ ! لائوتسه ! هيچكي از دستش آسايش نداره. خانوم خانوماي عزيز ! اين آدما اگه ميخواستن خودشون وبلاگ درست ميگردن مطالبشونو ميذاشتن تو وبلاگ ! (اينم دوميش!)
اين كيوان از پشت يك سوم . تماما در حال تولد گرفتن واسه خودشو و وبلاگشو و اون مجله كاپوچينوست. (اينم سومي!)
خاتون ؟ اون كه اينقدر ناز پورياشو ميكشه كه من وسوسه شدم برم زن بگيرم. زن هم اينقدر مرد ذليل؟ (اين چهارتا !)
حالا نوبت كيه ؟ ساشا ؟ نه از اين يكي ميترسم ! شما كه دستتون به من نميرسه. ولي اگه دست اون به من بيفته....

واي كه خيلي افكارم مغشوشه. خدااااااااااااااااااااااااااااااااا

۱/۲۸/۱۳۸۳

بالاخره كار شروع شد

بعد از 25 سال و بعد از كلي اعمال بدرد بخور و بدرد نخور بالاخره سربراه شدمو و دارم مثل يه بچه خوب ميرم سر كار. ديگه كسي نميتونه واسم بهونه بياره كه سربازي نرفتي! نميدونين چه برنامه هايي واسه زندگيم داشتم. من از ترم دوم به بعد سعي كردم تا جاييكه ميشه واحد زياد بردارم تا بتونم زود درسمو تموم كنم. طوري شد كه هفت ترمه كه تموم كردم هيچ But also (بقول خاتون! ) خود ترم هفت 14 واحد بيشتر نداشتم! ( فحش بديد : پاستوريزه،خرخون،بچه ننه،....). خوشحال بودم كه سربازيو ميخرمو و ميرم سر كار ولي همه نقشه ها بهم ريخت و خدمتو نفروختن. چند ماهي رفتم سر كار ولي هر جا رفتم سربازيو چماق كردن تا به اين وسيله بهم كمتر حقوق و مزايا بدن! تو كار ما هم بايد اول يه چند سالي بري يجايي تجربه كسب كني بعد واسه خودت شركت بزني و كار بگيري. خلاصه زندگي تا قبل سربازي اينجوري بود. 15 فروردين كه كارت پايان خدمتو گرفتم رفتم مهاب و از شنبه همين هفته مشغول بكار شدم. اميدوارم بعد از سه ماه كه بطور جدي قراره استخدام بشم با اونجا به توافق برسم. اين چند روزه هم رو عكسهاي هوايي رودهن كار ميكنم. ولي نفس آدمو ميگيره اين كوههاي رودهن. براي انتخاب تقاط كنترل بايد بريم خود منطقه و اين چند روزه تو كوههاي اونجا ويلونم! و وقتي ميرسم خونه فقط لالا! ديگه دارم ميميرم از خستگي . اين لينكايي كه اين چند روزه زدم ببينيد :
سايت A9 بنظرم زده رو دست گوگل. بريد اونجا يه چيزي searchكنيد ،ميفهميد.
يه لينكدوني توپ كه من بعضي لينكاشو اينجا ميارم.
ببينيد واسه قاچاق دخترا رو كجا قايم ميكنن!
بريد سايت دكتر مرتضوي برنامه غذايي بگيريد
يه مجسمه كه با قارچ درست شده.
اينم يه لباس عجيب و غريب.
عكس بكهام!!!
واسه اين يكي شرمنده ام. اونجاي نهنگه !
سينا مطلبي بالاخره بعد از مدتها يه مطلب نوشت و قيافه مسخره ملكه هلندو كشيد پايين.

۱/۲۱/۱۳۸۳

Naked Sushi


اقدام يك رستوران ژاپني در كشور چين كه براي سرو غذاي مخصوص آن رستوران از يك دختر نيمه عريان استفاده ميكند باعث بوجود آمدن بحثهاي بسياري در جامعه چين شده است. مدير آن رستوران با دو واكنش مختلف از طرف مردم روبرو شد. صدها تلفن كه از اين مساله شكايت داشتند و تلفنهاي بسياري براي رزرو جا!!! (شما بوديد شكايت ميكرديد يا ميرفتيد غذا بخوريد؟). تازه ادعا هم ميكند كه هدف ما از اينكار نه بخاطر مسائل مادي (جون عمت!) كه براي ترويج فرهنگ ژاپني بوده است. ضمن اينكه ادعا ميكند به فكر دخترها هم هست چون آنها را كاملا عريان در برابر مشتري قرار نميدهد! باز بگيد تو جامعه ما واسه زنها ارزش قائل نميشن. فقط ترسم از اينه كه از فردا خانمهاي محترم با يه تقاضاي جديد از همسرانشان روبرو شوند. سرو قرمه سبزي بر روي .....

متن خبر از سايت japantoday .

۱/۲۰/۱۳۸۳

ساشا* هم وبلاگ دار شد

آدما وقتي دارن ميميرن واسه خودشون يه جانشيني،نايبي انتخاب ميكنن. حالا اين نوزاد چند ماهه هم داره ميميره! (وبلاگ من). ميترسم از شنبه كه برم سر كار منو بفرستن اونجايي كه آرش تير انداخت ! (به علت حس ناسيوناليستي از بكار بردن ضرب المثل : عرب ني انداخت معذورم! ). خلاصه كلي از اين اين مغز عزيز كه چند وقتيه فقط ميخوره و ميخوابه كار كشيدم و به اين نتيجه رسيدم كه يه جانشين واسه خودم پيدا كنم و قرعه بنام ساشاي بيچاره افتاد. نميدونيد چقدر التماسش كردم تا قبول كرد. فعلا كه قبول كرده بنويسه! من اگر اونهمه اينترنت مجاني تو دانشگاه داشتم خودمو خفه ميكردم!

ديروز رفتيم فيلم بوتيك. روزنامه شرق خيلي تعريفشو كرده بود كه اين فيلم مشكلات جوونا رو بخوبي نشون ميده ! ولي بنظر من همش اغراق بود. تمام جووناي اين مملكت دارن تو كثافت اعتياد دست و پا ميزنن ؟ هر كي هم كه بي پول شد حتما ميره تو كار خريد و فروش مواد ؟ يا تنشو حراج ميكنه؟ چنان به شخصيتهاي فيلم قيافه مظلومانه داده شده بود مثل اينه كه هر كسي دچار مشكل بي پولي شد حق هر كاري رو داره و بايد واسش دل سوزوند. بنظر من اينجور فيلمها كه با ادعاي حل مشكلات جوانها ساخته ميشن نه تنها دردي از جامعه جوان درمان نميكنند بلكه اين فكر را هم به كله جوانان محترم مي اندازند كه وقتي به مشكلي بر خوردي حق هر كاري را داري!

*چرا ساشا؟ ساشا كه اسم پسره؟ نه! ساشا اسم دخترونه- پسرونه است و من اونو ساشا صدا ميكنم چون اولا از اين اسم خوشم مياد و ثانيا بخاطر خيلي از رفتاراي پسرونه اونه!

۱/۱۷/۱۳۸۳

تو رو خدا ببين من قالب وبلاگمو چجوري درست كرده ام كه تازه خاتون واسم كامنت گذاشته كه اين قاصدكو تا حالا نديده بودم ! خدمت تمام دوستان و آشنايان عرض كنم كه تو قالب من اون گوشه

عكس يه قاصدك هست. اگر نميبينين يه refresh بكنين. اميدوارم ببينين!! ميبينين ؟ با refresh يا بي refresh ؟

ديروز رفتم شركت "مهاب قدس" واسه مصاحبه براي كار . قرار شد از شنبه برم سر كار. خدا آخر و عاقبت همه را بخير كند. خدا پدر و مادر همه پارتيها را هم بيامرزد. (تا اينجاي مطلبم همه رفتن بهشت! ) . 25 سالمون هم گذشت و هنوز بيكاريم. ولي باور كنيد من از اول دبيرستان كار ميكردم. قبل از سربازي هم كل منطقه جنوب كشور كار كرده ام. ميتونم با اطمينان بگم كه كل جزيره قشم با تمام روستاهاش (تقريبا 60 تا روستا) را مثل كف دستم ميشناسم. يه وقت خواستيد بريد قشم خبرم كنيد به عنوان راهنما بيام!

يه سر به وبلاگ پياله بزنيد. طرز تهيه چند نوع نوشيدني كه با جين درست ميشه ياد داده. ما كه نميخوريم. هر كي ميخوره بره!!

اگه دوست دارين MT رو كامپيوترتون نصب كنيد بريد اينجا. واسه آدمايي مثل من كه اينترنت مجاني ندارن و نميتونن Online با MT سرو كله بزنن خوبه!

۱/۱۶/۱۳۸۳

واسه من سال 83 از ديروز شروع شد.
راستش با اون وضعيت قبل از عيد و مشكلاتي كه اواخر سال براي گرفتن كارت پايان خدمت داشتم كل عيد فكرم مشغول گرفتن كارت و از اون مهمتر شروع كارم بود. ديروز بالاخره كارت پايان خدمت را گرفتم. هر كي گوشت قربوني ميخواد آدرس بده براش بفرستم (ضمنا بگيد كجاي گوسفندرو ميخواهيد!!!!). امروز هم بايد برم در مورد كارم بطور جدي صحبت كنم. خيلي استرس دارم...

يادتونه گفتم آدم سال نو را هر جوري شروع كنه تا آخرش همونجوريه؟ ما هم موقع سال تحويل مشهد بوديم . وقتي برگشتيم سه چهار روزي نمونده بوديم كه واسه سيزده بدر دعوت شديم ويلاي پسرخالم تو چالوس. صبح دوازدهم راه افتاديم كه يه وقت از دعوتش پشيمون نشه!! تو جاده آنقدر برف ميومد كه هر لحظه احتمال ميداديم پليس راه ما رو برگردونه. خيلي هم تصادف ديديم. ماشين ها دوتا دوتا ، سه تا سه تا ، همديگه رو بغل كرده بودن و رفته بودن تو شكم هم! يه جا هم تقريبا بيست تا ماشين با هم تصادف كرده بودن. خدا رو شكر بخير گذشت و سالم رسيديم. فقط حدس بزنيد چند نفر بوديم؟ 51 نفر !! كلي خاله و دختر خاله و پسر خاله دور و برمون بود!!! سيزده بدر ما هم تو شمال "در" شد. البته تقريبا زير بارون! فقط يه چيزي واسم عجيب بود و اينكه صبح پانزدهم كه برگشتيم تهران، جاده چالوس خيلي خلوت بود. البته ما تا مرزن آباد را از جاده كلاردشت اومديم. تا مرزن آباد تو جاده فقط خودمون بوديم. از اونجا تا تهران هم خيلي خلوت بود. نمرديم و يه بار جاده چالوس را بدون شلوغي ديديم!

يه لينك به قسمت دوستان اضافه كردم بنام داستانهاي رايگان فارسي. يه سر بزنيد . كلي كتاب اونجا هست.